لجم میگیرد (:

از اینکه اندازه ی هیچ کدام از شما خوب نمی نویسم، لجم میگیرد. از اینکه مجبورم مدام به تک تک تان لبخند بزنم و هیچ وقت نمی توانم جواب دندان شکنی به بعضی هایتان بدهم، بیشتر لجم میگیرد. از اینکه گاهی وقت ها حوصله سر بر می شوم هم لجم میگیرد. از اینکه گاهی دلم بیشتر از هر وقت دیگری پر شده است ولی نمی توانم بنویسم لجم میگیرد. از اینکه اینجا اینقدر برای من مهم شده است ولی برای هیچ کدام شما مهم نیست، هم لجم میگیرد. از اینکه دوستتان دارم ولی نمیتوانم بگویم، هم لجم میگیرد. از اینکه نمی توانم هر وقت دلم خواست پست بگذارم و هر چیزی که دلم خواست توش بچپانم، بیشتر لجم میگیرد .از اینکه آدم بی اراده نه ولی کم اراده ای هستم خیلی خیلی لجم میگیرد.ازینکه شب ها با گریه خوابم میبرد هم لجم میگیرد. ازینکه دیگر به خدا نزدیک نیستم ...ازینکه مثل بچگی هایم انسان خوبی نیستم ...ازینکه بعضی وقت ها آرزوی مرگ میکنم ... ازینکه برای پدر و مادرم مثل بچه های دیگر نیستم یعنی مثل آنها خوشحالشان نمیکنم هم لجم میگیرد ... ز مرگ میترسم نه از حقیقت مرگ بلکه ازینکه آن دنیا هم لجم بگیرد... 

۲۲:۴۸
Designed By Erfan Powered by Bayan